در تعاليم اسلامي از دروغ به عنوان يك گناه كبيره و معصيتي بزرگ ياد شده است ، و ما در مطالعات روانپزشكي به بيماريها و اختلالات گوناگوني بر مي خوريم كه در آنها "

دروغ گويي "بعنوان يك علامت برجسته مطرح است .
يا "دشنام گويي "كه يك گناه محسوب مي شود ، گهگاه با ابتلاء حاد برخي از اشخاص به گروهي خاص از بيماريهاي رواني ، در آنها ديده مي شود ( به اين علامت در روانپزشكي گفته مي شود .) پس چه بسا كه ساختمان مغز و وضعيت ناقل هاي عصبي در اشخاص دروغگو به گونه اي باشد كه آنها را به دروغگويي وا دارد يا كساني كه دشنام گويي بيمارگونه دارند بر اثر تغييرات نابهنجاري كه بر اثر عوامل مختلف اعم از علل جسمي ، محيطي ، رواني ، خانوادگي و .. در دستگاه اعصاب آنها بوقوع پيوسته است ، دچار اين عارضه شده اند .
در اين مورد مدارك و شواهد پزشكي متعددي مي توان ارائه داد ، بعنوان مثالهاي ديگر بد نيست به يك بيماري عفوني مشهور موسوم به "سيفليس "اشاره بكنيم كه با توجه به مباحث قبلي ما در مورد شياطين توسط نوعي از انواع شيطان موسوم به "تروپوتما پاليدوم "ايجاد مي شود . علائم رواني و نشانه هايي كه شايد بتوان آنها را بيماري روحي تلقي كرد ، در اين بيماري به وفور ايجاد مي شود. مثلا در مرحله سوم سيفليس بيمار مبتلا شروع به گزافه گويي ها و دروغگويي هاي عجيب و غريب در مورد خود مي كند ، كه قبل از ابتلاء به بيماري هرگز سابقه اي از اين گونه اعمال را نشان نمي داد. يا در بيماري ديگر عفوني موسوم به "بروسلّوز " ( تب مالت ) كه ناشي از تفّوق شيطان ديگري ، درجسم انسان است ، از تظاهرات مهم بيماري وقوع حالت افسردگي شديد در فرد مبتلاست .
با اين مثالها مي توان به رابطه نزديك شياطين ميكروبي ، با شياطين دستگاه مغز و اعصاب انسان كه او را به سوي بيماريهاي رواني ( مثل افسردگي ) يا بيماريهاي روحي ( مثل دروغگويي ) سوق مي دهند ، پي برد .
بد نيست براي تفهيم بهتر مطلب مثال بسيار جالب ديگري را نيز ارائه دهيم و آن در مورد يك اختلال مشهور روانپزشكي در برخي از خانمها و بخصوص خانمهاي حامله است كه ناميده مي شود . در اين اختلال خانم حامله اي كه حتّي كوچكترين سابقه اي در انجام اعمال خلاف نداشته است به ناگاه مثلا پس از حاملگي خود تمايل بسيار شديدي براي "دزدي كردن "پيدا مي كند ، تا جايي كه گهگاه نمي تواند در مقابل اين تمايل بسيار شديد خود ، مقاومت كند و سرانجام اقدام به دزدي هاي عجيب و غريب مي كند .
توجيه علمي اين دزدي هاي غير منتظره ، بروز تغيير و تحولاتي در ناقل هاي عصبي دستگاه اعصاب است كه متاثر از تغييرات هورموني و شيميايي بدن در دوران بارداري مي باشند و اين تغيير مرموز در دستگاه اعصاب است كه زن را بدون هيچ سوء سابقه اي به سمت دزدي سوق مي دهد .
اين قبيل مسائل شناخته شده در دانش امروز بشر همگي دلالت بر آن دارند كه گناهاني كه بشر مرتكب مي شود همگي ناشي از تغيير و تحولاتي در دستگاه اعصاب اوست و گناهكاران و منحرفين بالذّات آدمهاي بدي نيستند ، بلكه موجودات بيماري هستند كه تعادل ناقل هاي عصبي در آنها به هم خورده است .
بدين ترتيب برآيند و نتيجه همه عواملي كه آنها را در بروز گناهان و بيماريها موثر مي دانند ( مثلا تربيت خانوادگي بد ، اجتماع فاسد ، و منحرف ، دوستان ناباب و .. ) همين برهم خوردن تعادل ناقل هاي عصبي مي باشد كه در طي نكات اخير به مطالبي پيرامون آن اشاره شد .
با همين ديدگاه است كه در برخي ممالك پيشرفته وقتي كسي در يك فروشگاه هنگام دزدي ، دستگير مي شود او را به جاي آن كه به پليس بسپارند ، به بيمارستان روانپزشكي اعزام مي كنند. در حالي كه علم بشر تا زماني كه به شناسايي كامل تغييرات ناقل هاي عصبي مربوط به هر انحراف ( مثلا دزدي ) دست يابد و براي هر يك دارو پيشنهاد كند راه درازي را در پيش دارد و بر اين اساس بيمارستانهاي روانپزشكي نيز در قرون حاضر نخواهند توانست كار چنداني براي شفا بخشيدن به اين قبيل بيماران ( كه در واقع گنهكاران هستند ) انجام دهند .
و به همين دليل است كه آمار جرم و انحراف و جنايت روز به روز در كشورهاي غربي و اقتداكنندگان به ايشان بالا مي رود .
اما از آنجا كه مكتب اسلام هيچ سؤال بشر را بدون پاسخ نگذاشته است در مورد نحوه درمان بيماريهاي روان ( گناهان ) و ريشه كن نمودن جرم و جنايت و انحراف از جامعه نيز ميتوان در رهنمودهاي اين مكتب روشهاي متعدد پيدا كرد و با سرنهادن كامل و بدون قيد و شرط به دستورات آن در راه ساختن جامعه اي به تمام معنا سالم قيام نمود.
پس وقتي كه خالق انسان و هستي ، در كاملترين صحيفه ضامن خوشبختي و سعادت انسان ندا سر مي دهد كه : انّ الصّلوه تنهي عن الفحشاء و المنكر . ميتوان با قبول كامل اين جمله الهي اطمينان يافت كه بهترين راه مبارزه با همه بديها و منكرات "نماز "است .
چرا كه نماز از راههاي اسرارآميز همه ناقل هاي عصبي بد و نامطلوب را در دستگاه اعصاب انسان مهار مي كند و او را به مفهوم تعادل ناقل هاي عصبي نزديك مي سازد .
با مروري كه در نكات پيشين اين مجموعه مقالات بر فوايد پزشكي نماز نموديم و با نمونه هاي متعددي كه از تاثيرات مثبت نماز در پيشگيري يا حتي درمان بيماريهاي جسمي و رواني انسان ارائه داديم و با توجّه به اين موضوع كه در نظّريات مربوط به تعادل ناقل هاي عصبي ، همه بيماريهاي جسمي و رواني انسان به نوعي در ارتباط با تحولات ناقل هاي عصبي معرّفي مي شوند . مي توانيم به اين نتيجه درخشان برسيم كه نماز داراي تاثيرات غير قابل انكاري بر ناقل هاي عصبي بسيار متعدد دستگاه عصبي انسان است .
بعنوان مثال ديديم كه چگونه نماز بهداشت خواب را تامين مي كند و در واقع از تاثير نامطلوب آن گروه از ناقل هاي عصبي كه با كم و زياد شدن خود ، اختلالات گوناگون مربوط به خواب را ايجاد مي كنند جلوگيري مي نمايد .
يا متوجه شديم كه طهارت همراه نماز از طيف گسترده اي از بيماريهاي عفوني پيشگيري مي نمايد . بر اين اساس مي توانيم قضاوت كنيم كه نماز جلوي بسياري از تغييرات نامطلوب ناقل هاي عصبي در دستگاه اعصاب ، كه بر اثر بيماريهاي عفوني حاصل مي شوند ( مثل روان پريشي ناشي از سيفليس ، افسردگي ناشي از تب مالت و .. ) را مي گيرد .
يا در بعد بيماريهاي رواني مختلف اعم از اضطراب ، افسردگي، وسواس ، اختلالات شخصيت و .. كه دانش امروز همگي را ناشي از تغيير و تحولات نامطلوب ناقل هاي عصبي ميداند به تاثير گذاري نماز پرداختيم .
با عنايت به مجموعه اين مباحث و با توجه به مشابهتي كه بين انحرافات و گناهان با بيماريهاي مختلف جسمي و رواني ، از نظر تاثيرات متقابل آنها بر دستگاه مغز و اعصاب ، قائل شديم مي توانيم به تاثير نماز از طريق ايجاد تعادل در ناقل هاي عصبي در ريشه كني بيماريهاي روح يعني همان گناهان و انحرافات ، توجه نماييم . در حقيقت ، انسان نمازگزار با بهره بردن از اين فريضه نوراني خود را در مقابل همه گناهان و خطاها "ايمن "و "واكسينه "مي كند .
با اين كه در اين مورد مي توان به شواهد متعدد آماري كه به مقايسه ميان روحيات اشخاص نمازگزار و بي نمازها پرداخته اند استناد نمود ، اما با يك نگاه كلي به مردم اطراف نيز ميتوان به اين نتيجه رسيد كه اشخاص نمازگزار نسبت به بي نمازها و "تارك الصلوه "ها داراي ويژگيهاي برجسته اخلاقي و ارزشهاي انساني به مراتب بيشتري هستند و به اين ترتيب تعادل ناقل هاي عصبي به درجات بيشتر در آنها برقرار است .
و اين معما براي دانش پزشكي همچنان باقي اسست كه نماز چگونه اثرات شگفت انگيز خود را در ريشه كني گناه و انحراف از جامعه و در واقع مقابله با تحولات نامطلوب ناقل هاي عصبي به انجام مي رساند .
اما اي كاش بشر دانشمند امروز هر چه زودتر متوجّه مي شد كه هر آن چه علم در طي مسير پيشرفت خود بدان دست مي يابد ، همان است كه شكل دقيق و بي عيب و نقص آن در كاملترين مكتب ديني يعني اسلام و بخصوص در تعبيرهاي علمي پيشوايان شيعه (ع) مورد بحث و بررسي قرار گرفته است .
و اي كاش انسان متوجه مي شد كه براي پيمودن مسير كمال لازم نيست كه دست به روي دست بگذارد و به انتظار بنشيند تا علم به كمال مطلق برسد و مثلا با تكميل نظريات مربوط به ناقل هاي عصبي ، انسان را به طريقه اي جبر گونه به سعادت و آرامش و آسايش برساند ، بلكه كافي است تا دستورات انسان ساز آيين مقدس اسلام را گردن نهد و با اختيار كامل و بوسيله نماز در راه برقراري تعادل ناقل هاي عصبي در سرزمين وجود خود قيام كند .
در اين مورد آيين مقدس اسلام و بخصوص مكتب شيعه ، نه تنها راه حلهاي عملي و قدرتمندي مثل نماز را براي برقراري تعادل ناقل هاي عصبي ارائه داده است بلكه معصومين (ع) را بعنوان انسانهاي كامل و اسوه هاي حسنه و مظاهر تمام عيار انسانيت معرفي نموده است .
با توجه به آنچه كه گفتيم ، معصومين (ع) كساني هستند كه تعادل هاي عصبي به مفهوم مطلق كلمه ، در وجود مباركشان برپاست . بدين معني كه اين بزرگواران ، نه فقط در مقابل انجام هر گونه گناه و انحراف يا خطا و اشتباهي مصونيت دارند ، بلكه حتي در مقابل همه بيماريهاي جسمي و رواني نيز محفوظ هستند .
در باور بشر دانشمند امروز ، برقراري كامل تعادل ناقل هاي عصبي در وجود هر شخص ايجاب مي كند كه آن شخص به مفهوم سلامت كامل دست يابد و بدين سان نه فقط از هر گونه بيماري جسمي و رواني ، بلكه از همه گناهان و انحرافات ، به دور باشد . كه اين باور علمي بشر در اعتقادات فلسفي شيعه پيرامون "انسان كامل "و حول و حوش مفهوم "عصمت "تاييد مي گردد. به عنوان مثال "خواجه نصير الدين طوسي (ره) " عالم بزرگ شيعه ، در كتاب "تجريد الأعتقاد "با ذكر براهين حكمي و فلسفي متعدد به اثبات رسانده است كه معصومين (ع) نه فقط در مقابل كليه گناهان و اشتباهات مصونيت كامل داشته اند ، بلكه از ابتلا به هر گونه بيماري جسمي يا رواني نيز ايمن و محفوظ بوده اند . شواهد تاريخي متعدد نيز نشانگر اين موضوع است كه پيامبران و امامان (ع) در زمان نبوت و يا امامتشان ، به دليل عصمت خويش ، هرگز بيمار نمي شده اند و يا حتي در سيماي فيزيكي و ظاهري اين اولياء الهي ، كوچكترين ناهنجاري وجود نداشته است . و بدينسان ، در وفات اين بزرگواران پيوسته عواملي به جز بيماري دخيل بوده است.
با اين اوصاف مي توان حتي علت طولاني شدن بي سابقه عمر حضرت بقيه الله امام زمان (عج ) را پيرامون اين نوع نگرش علمي و فلسفي نسبت به عصمت ايشان دريافت نمود .
و اين يگانه معصوم زنده در دنيا ، كه قلبهاي منتظر شيعيان و عاشقانش ، پيوسته در حسرت ديدار با او در طپش است همان انسان كاملي است كه در انتهاي مسير حقيقي تكامل بشريت قرار دارد و همان نمازگزاري است كه نماز را با همه عظمتهايش ، به مفهوم حقيقي آن ، اقامه مي كند ، نمازي كه تمامي اجزاي آن سزاوار سلام و ثنا و ستايش ابدي است .
" السلام عليك حين تقوم ، السلام عليك حين تقعد ، السلام عليك حين تقراء ، السلام عليك حين تصلّي ، السلام عليك حين تقّنت ، السلام عليك حين تركع و تسجد ، السلام عليك حين تحلّل و تكبر ، السّلام عليك حين تحمد و تستغفر ، السلام عليك حين تصبح و تمسي ، السلام عليك في الليل اذا يغشي و النهار اذا تجلي

به اين ترتيب بسياري از منابع علمي ، اشاره كرده اند كه : هر نوع درمان ، چه به صورت تجويز يك قرص يا يك شيشه شربت و چه هر نوع ديگري از يك شيوه درماني هميشه حاوي يك عنصر تلقيني است “ رنگ و مزه يك تركيب دارويي گاه از طريق تلقين تاثير بيشتري دارد ، تا تركيب واقعي دارويي آن ! ” (1)
در اين مورد خاطره اي از روستاي آباء و اجداديم ( روستاي باصفاي گوغر ، از توابع شهرستان بافت از استان كرمان ) به ياد مي آورم ، كه ذكر آن در اينجا ، خالي از لطف نيست
“ چند سال پيش ، مادر بزرگ پير ( و حالا خدابيامرزي ) در روستاي “ گوغر ” زندگي مي كرد كه دائما از درد شديد زانو و پا نالان بود به طوريكه نوه ها و نبيره هاي او ، از دست ناله هاي اين
پيرزن دردمند ، خواب خوش نداشتند ! تا اين كه شبي از شبها ، يكي از نبيره هاي اين پيرزن ـ كه شايد اين نبيره ، دانشجوي سال اول پزشكي هم بود و از اين جهت پير زن اطمينان بسياري به او داشت ! ـ براي بي بي پيرش ، يك عدد پماد سفيد رنگ ، تجويز كرد ،كه درد پا و زانوي “ بي بي ” را براي هميشه ساكت كرد طوري كه بي بي دائما به جان نبيره خير خواه و دانشمندش ! دعاي خير مي نمود و مي گفت : تا كنون هيچ دارويي ، تا به اين حد در درمان درد پاي او موثر نبوده است ! اين در حالي بود كه آن نبيره رند و نادان ، به خوبي مي دانست كه آن پماد چيزي
جز يك عدد “ خمير دندان ” نبوده است و خود نيز از اين درمان اسرارآميز سخت در تعجب بود ! ” . و غرض از اين خاطره اين كه اميد به بهبودي ، مي تواند چقدر موثرتر از درمان عمل كند ، چرا كه تلقين خود بخود و غير عمدي به طور قطع ، در همه درمانهاي طبي و روانپزشكي و حتي جراحي ، مي تواند در كنار ساير درمانها و حتي موثرترين آنها ، نقشمهمي ايفا نمايد .
برخورد خيرخواهانه پزشك ، لبخند مطبوع پرستار ، بوي تميز مواد ضد عفوني در بيمارستان ، رنگ و مزه دارو ، همه و همه مي توانند ، از طريق تلقين ، نقش عمده اي در افزايش شانس بهبودي بيمار بازي كند .(2)
اما بايد به اين موارد و حتي قبل از همه آنها ، تاثير اعتقادات مذهبي و اميد به شفاي الهي را اضافه نمود .
انسان نمازگزار كسي است كه با تمام وجود اعتقاد دارد كه درمان همه بيماريها ، نزد خداست و به اين ترتيب با اميد به رحمت خداوند بيش از هر شخص بي نمازي ،اميدوار به رهايي خود ، از چنگال امراض و بيماريهاست و با اين ديدگاه تمام فعاليت هاي پزشكان و وسايل مادي را بعنوان واسطه هايي براي اراده الهي مي داند كه در تلاش براي بهبودي او ، حركت مي كنند . شخص نمازگزار ، به جاي اطمينان صرف به پزشك و درمان ، بوسيله نماز خود ، به رحمت خداوند اطمينان مي كند وايمان دارد كه تنها اگر خدا بخواهد ، ابزار مادي در درمان او ، موثر خواهند بود و با اين اميدواري ، “ اميد به بهبودي ” را در مؤثرين شكل خود ، به كار مي اندازد و از آن در پيشرفت درمانهاي پزشكي مربوط به بيماري خود ، بهره مي برد . البته از ابعاد ديگري نيز مي توان ، از تاثير نماز بر پيشرفت درمانها ، سخن گفت .
امروزه به اثبات رسيده است كه يك عامل مهم در عدم پيشرفت درمانهاي دارويي و اشكال در كنترل بيماريها ، ( مثلا كنترل بيماريهاي تيروئيد ) همكاري ضعيف بيمار ، در طي درمان است .(3)
يكي از جنبه هاي مهم اين همكاري ضعيف مي تواند به شكل نامنظم مصرف كردن داروها ، باشد ، كه چه بسا بر اثر فراموشكاري بيماران يا در خواب بودن آنها در زمان مصرف دارو ، اتفاق مي افتد . اما شخص نمازگزار از آنجا كه خود را ملزم به انجام فرايض واجب يوميه به شكل كاملا “ منظم مي بيند ، از امكان تطبيق دادن زمان مصرف داروهاي خود ، با زمان
نماز برخوردار است كه اين امر به نوبه خود مي تواند در پيشرفت درمانهاي دارويي موثر باشد .
اما زماني كه به اين نكته اشاره مي نمودم ، باز هم خاطره اي از همان مادر بزرگ خدا بيامرز و همان بي بي با صفاي گوغري ، كه در اين مقاله به او اشاره شد ، بي اختيار به خاطرم آمد و آن اين كه او هميشه ، پاكت داروهاي خود را در كنار سجاده نماز خود مي گذاشت ، تا هيچوقت ،خوردن داروهاي خود را فراموش نكند . و آن بي بي پر خاطره و گمنام ، كه چند سالي است ، روي در نقاب خاك كشيده است ، مانند بسياري از بي بي ها و باشوهاي (4) ديگر آب و خاك كرمان ، پيوسته در حال ذكر خدا بود و با همان استنباطات ساده اي كه از مذهب داشت ، هرگز نماز خود را ترك نمي كرد و شايد از بركت همين نماز بود كه قريب به 90 سال عمر پربركت ، از خدا گرفت و در طول مدت اين 90 سال شايد دردناكترين بيماريش همان درد پا و زانويي بود ، كه شرح آن گذشت .
آري ! زندگي با نماز ، زندگي اي ست سرشار از بركت و سلامتي و طول عمر .


ادامه مطلب...

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.